-
Ebux
جمعه 20 آبانماه سال 1390 19:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 امروز به معرفی یک سایت ایرانی برای کسب درآمد از اینترنت می پردازیم که از نظر طراحی و دقت به نظر می رسه یک سرو گردن از سایت های مشابه ایرانی بالاتره و گوی سبقت رو ربوده و تا الان حدود 10 هزار عضو فعال داره . با عضویت در این سایت به راحتی می توان...
-
لذت زندگی
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 13:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند. یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟ میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند . گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری ....
-
آدم
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 23:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آدمهای ساده را دوست دارم. همانها که بدی هیچ کس را باور ندارند . همانها که برای همه لبخند دارند. همانها که همیشه هستند، برای همه هستند . آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است . بسکه هر کسی از راه میرسد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 00:10
نمی دانم از غصه های خودم بنویسم یا از غمهای دل پاییزی تو ! فقط این را می دانم که تو مثل شبی می مانی که چادر پر از ستاره اش را گم کرده. از انتظار چه بگویم که خسته از این واژه تکراری ام ! چه دلگیرند روز هایی که بین من و تو فاصله به جای سلام نشسته و چه بد است وقتی دیگر نمی توانم مثل آن روزها از حافظ یاری کنم و در نگاه...
-
از سری ماجراهای مریمی و فندقی و گلدونه 10
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 13:03
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 انگشت پر انرژی داشتیم تلویزیون نگاه می کردیم. گلدونه هم تو بغلم نشسته بود. یه دفعه هوس کردم انگشتاشو فشار بدم تا تاق تاق صدا بدن. هیچ کدوم صدا نداد جز یکیش . خوشحال شدم گفتم : "اِ اِ اِ این یکی صدا داد... چرا اونا صدا ندادن؟ " .. گلدونه...
-
ضربه های تیشه های زندگی
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 21:38
آن گاه که ... ضربه های تیشه های زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی به خاطر بیاور که ... زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است !!!
-
به نظرتون ممکنه این دعا مستجاب نشه ؟
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 09:58
-
آموزش لهجه شیرازی در 3 سوت!!
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 17:40
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 خب دوستانی که قصد دارن لهجه شیرازی رو یاد بگیرن باید بدونن که کار اصلا آسونی نیس و با شروع این زبان دیدشون به دنیا عوض میشه خب شروع میکنیم اول اینکه برای یادگیرییه شیرازی باید یکم شخصیتمون هم فرم شیرازی بگیره خب الان میگید یعنی چی ؟؟ خب...
-
سرعت
شنبه 29 مردادماه سال 1390 19:15
سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند: اولی گفت: «پدر من سریعترین دونده است. اون می تونه یک تیر رو با تیرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دویدن، از تیر جلو بزنه.» دومی گفت: «تو به این میگی سرعت؟ پدر من شکارچیه. اون شلیک میکنه و زودتر از گلوله به شکار میرسه.» سومی سرشو تکون داد و گفت: «شما دو تا هیچی راجع به سریع بودن...
-
توبه
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 15:56
امام علی(علیه السلام) خطاب به مالک اشتر ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
-
بهترینی
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 15:31
افسانه ها می گویند که خوشبخت ترین انسان زمین را می توان سوار بر اسبی تک شاخ یافت با چشم هایی بسته ! من تو را بر آن اسب دیده ام چشم هایت را باز کن تا باور کنی که بهترینی !!!
-
پیرترین جانور زنده جهان
جمعه 21 مردادماه سال 1390 00:01
جاناتان ( Jonathan ) نام لاکپشتی ست ۱۷۹ ساله در جزیره سینت هلینا ( Saint Helena ) که متعلق به بریتانیا می باشد. جاناتان :: Jonathan این لاکپشت زاده ۱۸۳۲ می باشد که در سال ۱۸۸۲ در سن ۵۰ سالگی از جزیره سیشل ( Seychelles ) به عنوان هدیه همراه با ۳ لاکپشت دیگر به جزیره سینت هلینا آورده شد. وی در سال ۱۹۳۰ توسط فرماندار...
-
سوپرایز مریمی ....
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 02:25
امشب یه سوپرایز دارم واسه دوستای گلم .... نمی گم چیه .... خودتون دانلود کنید می فهمین ..... حتما دانلود کنینا خیلی خاطره انگیزه ..... دانلود سوپرایز مریمی
-
خدا
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 02:22
خدا به زمان احتیاج ندارد و هرگز هرگز دیر نمی کند ..... فلورانس اسکاول شین
-
پـَـَـ نــه پـَـَــ های بسیار جالب و خنده دار ۲
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 22:20
چشم پره اشک،بغض تو گلومه میگه اخیییی میخوای گریه کنی؟ پ نه پ میخوام ببینم میتونم با چشم بشاشم... . . . رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناریهای نر و مادتون کدومان ؟ میگه میخوای بخری ؟ پَ نه پَ مامور منکراتم اومدم ببینم قفسشون یه وقت مختلط نباشه . . . کنسرو خریدم، در باز کن رو دادم به دوستم ، میگه : با این بازش کنم ؟!!!...
-
قهر گنجیشک
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 17:56
گنجشک با خدا قهر بود… روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی که دردهایش را در خود نگاه می دارد… و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت های دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت...
-
از سری ماجراهای مریمی و فندقی و گلدونه ۹
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 12:43
دست خط من داشتم مثلا درس می خوندم واسه کنکور ارشد و تند تند مطلب می نوشتم رو برگه چکنویسم و حل می کردم. که فندقی خان وارد شــــدند. اومد وایساد بالای سرمم بر بر نگاهم کرد. دیدم هیچی نمی گه . گفتم : "دست خطم قشنگه ؟ " اونم وقتی دید من با روی باز دارم باهاش حرف می زنم خوشحال شد و خودکار و ازم گرفت و گفت :...
-
آنتی پـَـَـ نــ پـَـَــــ
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 12:31
حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟ می گه حمومی ؟ می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی. میگه : در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد...
-
اندر احوالات من
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 12:00
-
پـَـَـ نــه پـَـَــ های بسیار جالب و خنده دار
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 15:30
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم . . . بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه...
-
افسانه خارپشتها
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 15:02
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند.ولی خارهایشان یکدیگر را در کنار هم زخمی میکرد. مخصوصا که وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند.بخاطر هیمن مطلب تصمیم گرفتند از کنار هم دور شوند.و بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند از...
-
از سری ماجراهای مریمی و فندقی و گلدونه ۸
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 13:53
ماجرا های آذر ماه ۸۹ My Baby امان از این تبلیغای تلویزیون .... نمی گن 4 تا بچه می بینه معنی و مفهومش رو نمی فهمه ، اونوقت خر بیار و باقالی بار کن ، یکی باید این تبلیغارو ترجمه کنه . تبلیغ ایزی لایف رو که به خاطر دارین؟؟؟؟؟؟؟ ناهار رفته بودیم خونه خاله گلی اینا . سر سفره بودیم و هرکی یه چیزی می گفت که یکدفعه گلدونه...
-
ماجراهای مریمی و فندقی و گلدونه
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 13:43
دوستان از این به بعد ماجراهای مریمی و فندقی و گلدونه رو توی این وب ادامه می دم. امیدوارم که نظرتون رو بیشتر از همیشه جلب کنه. ..... البته من ماجراهای قبلی رو هم می گذاشتم تا اگه کسی تازه به جمع ما پیوسته از قافله عقب نمونه ..... از سری ماجراهای مریمی و فندقی و خاله سوسکه ۱ از سری ماجراهای مریمی و فندقی و خاله سوسکه 2...
-
آغاز کار وبلاگ جدیدم با حلول ماه مبارک رمضان
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 18:40
سلام از این به بعد منو اینجا می بینین. بلوگ فا اصلا به درد نمی خورد. حالا ببینم این چطوره.... فرا رسیدن ماه زولبیا و بامیه بیخوابی شبانه گرسنگی روزانه روز شماری ماهانه پرخوری سحرانه افطاری شاهانه و توقع آمرزش سالانه .... مبارک ...!!!