دنیای زیبای رویاهای من

کاشکی دنیا واسه یک شب مال من بود . کاش نگات به هر کی جز من واسه یک شب قدغن بود.

دنیای زیبای رویاهای من

کاشکی دنیا واسه یک شب مال من بود . کاش نگات به هر کی جز من واسه یک شب قدغن بود.

لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند. یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟ میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری. میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی. در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت. میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟ هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام. میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد. هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد: خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم، ... هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند. ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود. پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند. با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردید. آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت. میمون دوم به اولی گفت: میبینی! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود. پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد.


پائولو کوئیلیو

نظرات 4 + ارسال نظر
سامان چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ http://www.samanshirazi.blogfa.com

دروددددددددددددددددد


مثل همیشه قوی و زیبا کار کردی

من سامان هستم بعد سالها برگشتم به منم سر بزن

دورود به شما

خوش امدین

لبخند زندگی چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.labkhandezendegi.com

جالب بود...
اما در طرح سوال و کنجکاوی لذت‌های بسیاری نهفته است... به خصوص اگر در غروب زیبای خورشید کنجکاوی کنیم.
اما به هر حال افراط از هر طرف لذت زندگی را از بین خواهد برد.
مـــمــــنـــونــم دوست عزیز...

خواهش می کنم دوست جدیدم

اره لذت زندگی رو خیلی نباید درش افراط کرد....

احسان جمعه 29 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://loneliness6767.blogfa.com

سلام مریمی. چطوری؟

اتفاق تلخیه، واقعا آدم نباید به یه سری چیزا فکر کنه، مثل حس های معنوی که بعضی وقتا به آدم دست میده، بهشون که فکر کنی، همه چی به هم می ریزه، حتی محکم ترین و مسلم ترین اعتقاداتت.

سلام

اره واقعا

احسان چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ http://loneliness6767.blogfa.com

کجایی مریمی؟!!! :(

زیر سایه تون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد